حدیث منزلت امامت و خلافت حضرت علی علیه السلام را ثابت می کند ؟
این روایت در بسیاری از کتابهای اهل سنت نقل شده که حتی میتوان در باره آن ادعای تواتر کرد ؛ چنانچه برخی از علمای اهل سنت به این مطلب تصریح کردهاند . از آنجایی که دو کتاب بخاری و مسلم ، صحیحترین کتابهای اهل سنت بعد از قرآن به شمار میآیند ، ما فقط روایاتی را که در این دو کتاب آمده ، نقل و نتیجهگیری خواهیم کرد .
حضرت على علیه السّلام که چنان انتظارى نداشت به عرض مبارک رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله تقدیم داشت : آیا مرا به جانشینى خود در میان زنان و فرزندان، معین مىفرمائى ؟ رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در پاسخ فرمود : آیا خرسند نیستى از اینکه منزلت تو نسبت به من ، برابر منزلت هارون علیه السّلام نسبت به حضرت موسى علیه السّلام باشد و از هیچ جهتى میان تو و او تفاوتى نیست ، تنها تفاوت آن است که پیغمبرى پس از من مبعوث نمىشود .
تواتر حدیث منزلت :
ادامه دارد...
دلالت حدیث منزلت :
منزلتهای هارون :
چه کسی به ابوبکر لقب «صدیق»
و به عمر لقب «فاروق» را داد ؟(2)
از طرف دیگر بسیاری از علمای اهل سنت اعتراف کردهاند که این دو لقب ، شایسته ابوبکر و عمر نیست و حدیث آن جعلی است . ابن جوزی ، عالم معروف اهل سنت در کتاب الموضوعات مینویسد :
عن أبى الدرداء عن النبی صلى الله علیه وسلم قال : «رأیت لیلة أسرى بى فی العرش فرندة خضراء فیها مکتوب بنور أبیض : لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بکر الصدیق عمر الفاروق».
أبی درداء از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند که آن حضرت فرمود : در شب معراج دیدم که در عرش خداوند بر لوحی سبز با نور سفید نوشته شده بود « خدایی جز خدای یکتا نیست ، محمد صلی الله علیه وآله وسلم رسول او است ، ابوبکر صدیق و عمر فاروق است ! .
بعد در نقد روایت مینویسد :
هذا حدیث لا یصحّ ، والمتّهم به عمر بن إسماعیل قال یحیى : لیس بشئ کذّاب ، دجال ، سوء ، خبیث ، وقال النسائی والدارقطنی : متروک الحدیث .
الموضوعات ، ابن جوزی ، ج1 ، ص 327 .
این حدیث صحیح نیست و کسی که به آن متهم است عمر بن اسماعیل است . یحیی بن معین در باره او گفته است : سخن او ارزش ندارد ، دروغگو است ، آدمی بد و خبیث است . نسائی و دارقطنی گفتهاند : حدیث او متروک است .
و در جای دیگر می نویسد :
هذا باطل موضوع وعلى بن جمیل کان یضع الحدیث ... .
الموضوعات ، ابن جوزی ، ج1 ، ص 336 .
این روایت باطل و ساختگی است و علی بن جمیل حدیث جعل می کرده است
و در جای سوم میگوید :
هذا حدیث لا یصح عن رسول الله صلى الله علیه وسلم . وأبو بکر الصوفى ومحمد بن مجیب کذابان ، قاله یحیى بن معین .
الموضوعات ، ج1 ، ص337 .
این حدیث از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم صحیح نیست ؛ زیرا ابوبکر صوفی و محمد بن مجیب هر دو دروغگو هستند ، این سخن را یحیی بن معین گفته است .
هیثمی نیز بعد از نقل روایت می نویسد :
رواه الطبرانی وفیه على بن جمیل الرقى وهو ضعیف .
مجمع الزوائد ، الهیثمی ، ج9 ، ص58 .
این روایت را طبرانی نقل کرده و در سند آن علی بن جمیل رقی است و او ضعیف است .
و متقی هندی بعد از نقل آن میگوید :
کر وفیه محمد بن عامر کذّاب
کنز العمال ، ج13 ، ص236 .
ابن عساکر آن را نقل کرده و در سند آن محمد بن عامر ، دروغگو است .
ابن حبان بعد از نقل دو روایت در این باره ، مینویسد :
وهذان خبران باطلان موضوعان لا شکّ فیه ، وله مثل هذا، أشیاء کثیرة یطول الکتاب بذکرها .
کتاب المجروحین ،ج ج2 ، ص116.
شکی نیست که این دو روایت باطل و ساختگی است . روایات بسیاری همانند آن وجود دارد که با ذکر همه آنها کتاب ما طولانی خواهد شد .
ابن حجر عسقلانی و شمس الدین ذهبی نیز بعد نقل روایت میگویند :
هذا باطل ، والمتهم به حسین .
میزان الاعتدال ، ذهبی ، ج1 ، ص540 و لسان المیزان ، ابن حجر ، ج2 ، ص295 .
این روایت باطل است و متهم به آن حسین است .
و ابن کثیر دمشقی سلفی نیز در این باره میگوید :
فإنّه حدیث ضعیف فی إسناده من تکلم فیه ولا یخلو من نکارة ، والله أعلم .
البدایة والنهایة ، ج7 ، ص230 .
این حدیث ضعیفی است و در سند آن کسی است که در باره او سخنها گفته شده و سخن او از منکرات خالی نیست .
نخستین بار اهل کتاب عمر را فاروق نامیدند :
محمد بن سعد در الطبقات الکبری ، ابن عساکر در تاریخ مدینة دمشق ، ابن اثیر در اسد الغابة و محمد بن جریر طبری در تاریخش مینویسند :
قال بن شهاب بلغنا أن أهل الکتاب کانوا أول من قال لعمر الفاروق وکان المسلمون یأثرون ذلک من قولهم ولم یبلغنا أن رسول الله صلى الله علیه وسلم ذکر من ذلک شیئا .
الطبقات الکبرى - محمد بن سعد - ج 3 - ص 270 و تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 44 - ص 51 و تاریخ الطبری - الطبری - ج 3 - ص 267 و أسد الغابة - ابن الأثیر - ج 4 - ص 57 .
ابن شهاب گوید : این گونه به ما رسیده است که اهل کتاب نخستین کسانی بودند که به عمر لقب فاروق دادند و مسلمانان از سخن آنها متأثر شدند و این لقب را در باره عمر استعمال کردند و از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم هیچ مطلبی در این باره به ما نرسیده است .
و نیز ابن کثیر دمشقی سلفی در ترجمه عمر بن الخطاب در کتاب معتبر البدایة والنهایة مینویسد :
عمر بن الخطاب بن نفیل بن عبد العزى ... أبو حفص العدوی ، الملقب بالفاروق قیل لقبه بذلک أهل الکتاب
البدایة والنهایة - ابن کثیر - ج 7 - ص 150 .
عمر بن الخطاب ... ملقب به فاروق ، گویند که اهل کتاب این لقب را به عمر دادند .
در نتیجه ، لقب «صدیق» مخصوص امیر المؤمنین است و هر آنچه اهل سنت از زبان پیامبر اسلام در باره ابوبکر نقل کردهاند ، ساخته و پرداخته دیگران است ؛ همان طور که لقب «فاروق» نیز از آنِ امیر المؤمنین بوده و اهل کتاب آن را به خلیفه دوم هدیه کردهاند .
چه کسی به ابوبکر لقب «صدیق»
و به عمر لقب «فاروق» را داد ؟ (1)
طبق روایات صحیح السندی که در بسیاری از کتابهای اهل سنت وجود دارد ، این دو لقب مبارک ، از القاب اختصاصی آقا امیر المؤمنین علیه السلام بوده است ؛ اما اهل سنت تلاش کرده اند که این فضلیت را برای خلفای دیگر نقل کنند . ما به چند روایت اشاره میکنیم .
عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَا الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ لَا یَقُولُهَا بَعْدِی إِلَّا کَذَّابٌ صَلَّیْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِینَ .
سنن ابن ماجة ، ج1 ، ص 44 ، و البدایة والنهایة ، ج3 ، ص 26 و المستدرک ، حاکم نیشابوری ، ج3 ، ص 112 وتلخیص آن ، تألیف ذهبی در حاشیه همان صفحه ، و تاریخ طبری ، ج2 ، ص 56 ، والکامل ، ابن الاثیر ، ج2 ، ص 57 و فرائد السمطین ، حموینی ، ج 1 ص 248 و الخصائص ، نسائی ، ص 46 با سندی که تمام روات آن ثقه هستند ، و تذکرة الخواص ، ابن جوزی ، ص 108 و دهها سند دیگر .
عباد بن عبد الله گوید : علی علیه السلام فرمود : من بنده خدا ، برادر رسول خدا و صدیق اکبر هستم ، پس از من جز دروغگو کسی دیگر خود را «صدیق» نخواهد خواند ، من هفت سال قبل از دیگران نماز میخواندم .
محقق سنن ابن ماجه در ادامه مینویسد :
فی الزوائد : هذا إسناد صحیح . رجاله ثقات . رواه الحاکم فی المستدرک عن المنهال . وقال : صحیح على شرط الشیخین .
هیثمی این روایت را در مجمع الزوائد نقل کرده و گفته است : " سند آن صحیح و راویان آن مورد اعتماد هستند " . همچنین حاکم نیشابوری آن را نقل کرده و گفته است : " این روایت طبق شرائط مسلم و بخاری صحیح است " .
2 . ابن قتیبه دینوری در کتاب المعارف مینویسد :
عن معاذة بنت عبد الله العدویة سمعت علی بن أبی طالب على منبر البصرة وهو یقول أنا الصدیق الأکبر آمنت قبل ان یؤمن أبو بکر وأسلمت قبل أن یسلم أبو بکر .
المعارف - ابن قتیبة - ص 169 و تهذیب الکمال - المزی - ج 12 - ص 18 – 19 و البدایة والنهایة - ابن کثیر - ج 7 - ص 370 و ... .
معاذه دختر عبد الله گوید که از علی بن أبی طالب علیه السلام شنیدم که بر بالای منبر بصره میفرمود : من صدیق اکبر هستم ، ایمان آوردم قبل از آن که ابوبکر ایمان بیاورد ، اسلام آوردم قبل از آن که ابوبکر اسلام بیاورد .
3 . ابن مردویه اصفهانی در مناقبش ؛ فخررازی ، آلوسی ، أبو حیان و جلال الدین سیوطی در تفسیرشان و نیز متقی هندی در کنز العمال ، مناوی در فیض القدیر و ... نقل کردهاند که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
" الصدیقون ثلاثة : حبیب النجار مؤمن آل یاسین ، وحزبیل مؤمن آل فرعون ، وعلی بن أبی طالب الثالث ، وهو أفضلهم .
مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بکر أحمد بن موسى ابن مردویه الأصفهانی - ص 331 و الجامع الصغیر - جلال الدین السیوطی - ج 2 - ص 115 و کنز العمال - المتقی الهندی - ج 11 - ص 601 و فیض القدیر شرح الجامع الصغیر - المناوی - ج 4 - ص 313 و تفسیر الرازی - الرازی - ج 27 - ص 57 و تفسیر البحر المحیط - أبی حیان الأندلسی - ج 7 - ص 442 و تفسیر الآلوسی - الآلوسی - ج 16 - ص 145 و تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 42 - ص 43 و ج 42 - ص 313 و المناقب - الموفق الخوارزمی - ص 310 و ...
صدیقان سه نفر هستند : حبیب نجار ، مؤمن آل یاسین ، حزقیل مؤمن آل فرعون ، و علی بن أبی طالب علیه اسلام که او برتر از آن ها است .
اگر لقب ابوبکر نیز صدیق بود ، باید پیامبر اسلام متذکر میشد و به جای الصدیقون ثلاثة ، میفرمود : « الصدیقون اربعة » و ابوبکر را نیز داخل آن میکرد ؛ از این رو نامگذاری ابوبکر به صدیق با حصر صدیق در آن سه نفر از سوی نبی مکرم اسلام نمیسازد .
جالب این است که جلال الدین سیوطی ، مفسر و ادیب مشهور اهل سنت در کتاب الدر المنثور و نیز قندوزی حنفی در ینابیع المودة عین همین روایت را با کمی تفاوت از کتاب تاریخ بخاری این گونه نقل میکنند :
وأخرج البخاری فی تاریخه عن ابن عباس قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم الصدیقون ثلاثة حزقیل مؤمن آل فرعون وحبیب النجار صاحب آل یاسین وعلی بن أبی طالب .
الدر المنثور - جلال الدین السیوطی - ج 5 - ص 262 و ینابیع المودة لذوی القربى - القندوزی - ج 2 - ص 400
ولی وقتی به نسخههای مختلف تاریخ صغیر و تاریخ کبیر بخاری مراجعه میکنیم ، این روایت را در آن نمییابیم . این نیز یکی دیگر از ظلمهای است که دشمنان امیر المؤمنین در حق آن حضرت مرتکب شدهاند و قصد داشتهاند که با این کار فضائل بی حد و حصر امیر المؤمنین علیه السلام را از چشم مردم دور نگهداراند ؛ غافل از این که قبل از آنها برخی از علمای خودشان این مطلب را دیده و نقل کردهاند .